سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مادر نمیر!مردن برای تو زود است و یتیمی برای ما بس زودتر .

ما هنوز کوچکیم، از آب و گل در نیامده ایم. هنوزسرهایمان طاقت گرد یتیمی ندارد.

نهال تا وقتی که نهال است احتیاج به گلخانه و باغبان دارد،تاب سوز و سرما و باد و طوفان را نمی آورد، و ما از نهال کوچکتریم و از غنچه ظریف تر.

اما نه، نمان برای محافظت از ما، نمان برای این که از ما مراقبت کنی.

تو خود اکنون نیاز به تیمار داری. بمان برای این که ما تو را بر روی چشمان خود مداوا کنیم.

تو اکنون به کشتی نجات طوفان زده ای می مانی که به سنگ کینه ی جهالت غریق، شکسته ای و پهلو گرفته ای.

بمان برای این که ما بی مادر نباشیم. بمان برای این که ما مادری چون تو داشته باشیمو

می دانم خسته ای، می دانم که مصیبت بسیار دیده ای،زجر بسیار کشیده ای، غم، بسیار خورده ای و می دانم که به رفتن مشتاق تری تا ماندن و به آنجا دلبسته تری تا اینجا.

اما تو خورشیدی مادر! بمان! به خفاشان نگاه نکن، این کوری مسری و مزمن دلت را کدر نکند،تو به خاطر همین چند چشم که آفتاب را می فهمند بمان...



+ تاریخ شنبه 89/2/25ساعت 10:43 صبح نویسنده زینب ش | نظر
\